به صحرایی که جسمم غیر گرما
به دریایی که چشمم غیر دریا
به آن روز سفید سرد و برفی
همش در خاطرم عشق تو پیداست
تو در ذهنم نشستی با صدایت
تو هستی در نگاه سردو خستم
تو هستی در دل از غم شکستم
ولی صد حیف و افسوس ای نگارم
که من در قلب تو جایی ندارم