وقتی که بیتاب دلم
وقتی که از غم پر شدم
ظرفیتم که فول شد
آنگاه من یاد توام
یاد تو ویران میکند
غمهای عالم میروند
از سینه ی ویران من
گویی که من خالی ز غم
در عالمی با عشق تو
یک گوشه خلوت میکنم
آن گوشه دیگر هیچ چیز
جز یاد تو !! جز فکر تو !!
بامن در این ویرانه گاه
کز دوریت گشته سیاه
با فکرتو اما گلم
این خیمه گاه بیچراغ
در ذهن این آشفته دل
همچون سرای خوش دلان
زیبا و روشن میشود
باشد اگه روزی خودت
در کلبه ام در قلب من
با صد امید و ارزو
منت به این عاشق نهی
غم پر کشد از پیش من
گویی که من دشمن شدم
باغم که ویران میکند